حوزه/ حجتالاسلام والمسلمین حبیبالله غفوری، در آستانه فرارسیدن سالروز شهادت آیت الله شهید دکتر مفتح که به روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفته است، در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران، تصریح کرد: شرایط فعلی در بحث تعامل و برنامهریزی برای وحدت حوزه و دانشگاه، شرایط مطلوب و ایده آلی نیست. و دلیل آن هم به دشواری کار برمیگردد، زیرا تحقق این امر زحمت و تلاش بیشتری را میطلبد. و نیاز به این دارد که در طول سال وقت و زمان بیشتری به این موضوع اختصاص یابد. چون وحدت حوزه و دانشگاه به یک جلسه و یا برگزاری مراسمی در 27 آذر ماه هر سال ختم نمیشود و مراسمات این روز نماد و سمبل وحدت این دو نهاد است.
آنچه در ادامه می آید حاصل گفتوگوی خبرنگار «حوزه» با مدیر حوزه علمیه تهران و مشاور مدیر حوزههای علمیه در امور استانها است:
* همانگونه که مستحضريد، مسئله وحدت حوزه و دانشگاه از جمله مسائل مهمي است که پس از انقلاب اسلامي مورد توجه جدّي رهبران انقلاب به ويژه بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي و پس از ايشان حضرت آيتالله خامنهاي قرار گرفته است. بحث وحدت اين دو نهاد از مباحث جدّي و پردامنه است که جهت تبيين ابعاد و يافتن معناي صحيح آن، به نظرات جامع و علمي کارشناساني همچون حضرتعالي نياز مبرم احساس ميشود. در ابتدا، پيشينه اجمالي از چگونگي شکلگيري انديشهی وحدت حوزه و دانشگاه را بيان فرماييد.
بحث وحدت حوزه و دانشگاه را یک حکیم عالم مطرح کرد. در واقع حضرت امام(اعلي الله مقامه الشريف) مبدع این نظریه و تفکر بودند. و به عنوان یک فرد حکیم، فقیه، و آشنای به مبانی دین و مسائل روز دنیا این نظریه را به مناسبت شهادت آیتالله دکتر مفتح برای 27 آذر ماه نامگزاری و مطرح کردند.
به چند دلیل حضرت امام این مسئله را به طور ویژه و برجسته مطرح کردند. دلیل اول اینکه بطور کلّی همهی علوم در گذشته، چه علوم طبیعی، علوم انسانی، دینی، پایه و... همه اینها در حوزههای علمیه و در محضر علمایی که در واقع به نحوی شاگردان مکتب اهل بیت(ع) بودند تحصیل و تدریس میشد. و به نحوی تعلیم و تعلّم در همه این علوم صورت میگرفت.
بنا بر این مجموعهی این علوم که ریشه در ضرورت کسب معرفت دارد؛ همواره مورد تأکید خداوند متعال، وجود مقدس نبیاکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده است. منتهی هر کدام از رشتهها و بخشهای این علوم، بخشی از نیازهای بشر را تأمین میکرد. و آنچه که شاگردان امام صادق(ع) از علوم طبیعی به بشر عرضه کردند همه حاکی از همین مطلب است.
همچنین وقتی انسان در آیات قرآن کریم دقت و تأمل میکند، در آیه آیه قرآن مجید و در تعابیر پروردگار متعال همه علوم مختلف را درک و مشاهده میکند. خداوند متعال میفرماید «...وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا؛ ... به شما از دانش جز اندكى داده نشده است». یعنی همه علم به انسان داده نشده است.
در هر صورت منظور این است که چون حوزههای علمیه بالاصاله مرکز همهی علوم بوده؛ و علومی مثل ریاضی، هندسه، نجوم، علوم طبیعی، عقلی و... در آن تحصیل و تدریس میشد. بنا بر این ما بالاصاله دو مرکز و نهاد علمی نداشتیم که بخواهند با هم اتحاد کنند بلکه همه علوم در یک مرکز متفق و جمع بوده است.
نکته دوم اینکه؛ از وقتی دانشگاههای جدید توسط غربیها و کارگزاران غرب در ایران بنیان نهاده شد، بین دانشگاهیان این مطلب القاء شد که آنچه در حوزههای علمیه تحصیل میشود، جریان علمی نیست! بلکه برخی مباحثی که برای زندگی بشر هم کارایی ندارد، مطرح میشود. و برخی دیگر میگفتند حوزه روضه خوان تربیت میکند، نه عالِم. و با این جور تعابیر حوزه علمیه را تضعیف میکردند. و به دانشگاهها، دانشجویان و اساتید این تفکر غلط القاء میشد که حوزههای علمیه معتقدند باید جامعه را مثل عصر حجر اداره کرد، در حالی که بشر در زمینههای علم، صنعت، فناوری و... پیشرفت کرده است، و حوزویها میخواهند جامعه ایرانی و دانشگاهها را از مسیر پیشرفت بازدارند و بشر را عقب مانده نگه دارند. به هر حال این گونه القائات باطل را در اندیشه دانشجویان نسبت به حوزهها ایجاد میکردند و در مواردی هم موفق شده بودند.
از طرف دیگر همان عوامل سرویسهای جاسوسی انگلیس و غرب، به حوزههای علمیه این طور القاء میکردند که دانشگاهها مرکز الحاد، بیدینی، و نفی خدا و مقدسات است. به نحوی که در گذشته قبل از انقلاب، با این القائات باطل، دو نهاد حوزه و دانشگاه را در مقابل هم قرار دادند. در حالی که اگر قرار باشد پیشرفتی در زندگی بشر اتفاق بیافتد از طریق علم و همکاری مراکز علمی و دینی است. یعنی بشر به غیر از مسیر علم و تقوا راه دیگری برای پیشرفت ندارد. و اگر قرار است تحولی در زندگی دنیوی و اخروی بشر اتفاق بیافتد همگی از طریق علم و تزکیه صورت میپذیرد.
بر این اساس اگر قرار بود نورانیتی و پیشرفتی برای جامعهی ما از طریق این دو نهاد انجام پذیرد، سرویسهای جاسوسی انگلیس توانستند با این القائات بین این دو قشر تفرقه بیاندازند. تا این دو نهاد در تقابل با هم، یکدیگر را خنثی کنند. و حوزویها، دانشجویان را متهم به الحاد و بیدینی!؛ و دانشجویان، حوزویها را متهم به عقب ماندگی و تحجر کنند. و عملاً جامعهی ما دستش از مراکز علمی موفق و پیشرفته خالی بماند و جامعه ما به خاطر این دو دستگی و اختلافات دچار ضعف و عقب ماندگی شود. یعنی تفرقه بین حوزه و دانشگاه، یک تجربهی تلخ تاریخی جامعه ما بود که انگلیسیها و بعد آمریکاییها به این مسئله دامن زدند. این هم دلیل دیگری بود تا حضرت امام بحث وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح کنند.
نکته سوم که مد نظر حضرت امام(ره) بود، اینکه رشتههای علوم مختلف در جامعه بین دو نهاد حوزه و دانشگاه تقسیم و تفکیک شده است. همان طور که در خود حوزهها و دانشگاهها تقسیم و تفکیک علوم وجود دارد. به طور مثال در حوزههای علمیه، همین تفکیک صورت گرفته است. علوم عقلی، کلام، فلسفه، تفسیر، اصول، فقه و... از هم تفکیک شده و بصورت تخصصی تحصیل و تدریس میشود. در واقع یک تقسیم کار علمی بین حوزه و دانشگاه صورت گرفته است. یعنی آن علومی که قرار است بشر در بخش علوم پایه، طبیعی، عقلی، و نظایر اینها در مراکز علمی تدوین، تحصیل و تدریس شود، بین حوزه و دانشگاه تقسیم شده است.
حال در پی این تقسیم کار که بین دو نهاد علمی حوزه و دانشگاه صورت گرفته است، اگر بخواهد نفعش به ملت برسد اتفاقی که باید بیافتد این است که باید در تعامل با یکدیگر این همکاری علمی انجام گیرد. به نحوی که حوزه و دانشگاه در کنار هم و با همکاری یکدیگر یک جدول کاملی را به اسم علم پر کنند و مکمل هم باشند و این مهم در سایه وحدت محقق خواهد شد. و این یکی از مراتب وحدت بین این دو نهاد میباشد.
* با توجه به تعاريف گوناگوني که از وحدت حوزه و دانشگاه در جامعه صورت گرفته، عدهاي به بحث وحدت ساختاري اشاره ميکنند، عدهاي به وحدت معرفتي و ديگر گونههاي وحدت. به عقيده حضرت عالي معنا و مفهوم واقعي وحدت بين اين دو نهاد چيست و مقصود حضرت امام و مقام معظم رهبري و ساير بزرگان انقلاب از اين وحدت چيست؟
اینکه برخی میگویند منظور از وحدت حوزه و دانشگاه وحدت معرفتی، یا ساختاری، یا آموزشی و... است؛ ولی بنده معتقدم همه این گونههای وحدت در بخشهایی اتفاق میافتد. یعنی به طور تام و کامل نمیتوانیم بگوییم، وحدت این دو نهاد صرفاً وحدت معرفتی، و یا وحدت آموزشی است. ولی در یک بخشهایی وحدت معرفتی و در برخی دیگر از بخشها وحدت آموزشی و دیگر گونههای وحدت صورت میپذیرد. بنا بر این مراد از وحدت حوزه و دانشگاه نمیتواند صرفاً وحدت آموزشی باشد، زیرا دروسی که در حوزه و دانشگاه تحصیل و تدریس میشود، رشتههای متنوع و متفاوتی است. ولی در بعضی رشتههای درسی این وحدت آموزشی وجود دارد.
مهمتر از همه اینها وحدت در هدف میباشد، و بقیه امور هم تابع این موضوع میباشند. وقتی هدف در حوزه و دانشگاه کسب رضایت خداوند و تبلیغ و ترویج دین خدا باشد. هدف خدمت به جامعه و مردم باشد. هدف پیشرفت جامعه اسلامی و الهی باشد. در واقع وحدت حقیقی حوزه و دانشگاه شکل گرفته است. در این صورت این دو نهاد اثرگزار در جامعه خواهند توانست با تولید فکر مشترک و برنامههای جامع علمی در خدمت به مردم وحدت عمل بیشتری داشته باشند.
* از دیدگاه حضرتعالی عامل اصلی گسست بین دو نهاد حوزه و دانشگاه چه می تواند باشد؟
دشمنان انقلاب اسلامی به شدت دنبال این هستند تا در جامعه این طور القاء کنند که هدف حوزه غیر از آن اهداف علمی است که در دانشگاه میباشد. بنا بر این راه اندازی دانشگاه در کشور ما از اساس با هدف خاصی تشکیل شد که رواج فرهنگ غربی و تفکر لیبرال دموکراسی از جمله اینها بود. چنانچه تمام رشتهها و متون درسی که از سوی غرب به دانشگاهها راه یافتهاند را بررسی کنیم، میبینیم لا به لای این متون تفکر لیبرال دموکراسی غرب القاء و نهادینه شده است. و اگر کسی بدون بینش دقیق وارد این رشتهها شده و فارغ التحصیل شود، آثار تفکرات غرب در وجود این شخص به وضوح قابل درک و مشاهده خواهد بود.
البته تا زمانی که متون درسی دانشگاهها همین متون درسی وارداتی از غرب باشد، ما همچنان چالش خواهیم داشت. از این رو این مشکل وجود دارد که جوان متدیّن ما با تمام آثار دیانت و معنویتِ ظاهری و باطنیاش، وارد دانشگاه میشود ولی بدلیل همین مشکلاتی که عرض شد، شاید با یک تفکر غیر دینی از دانشگاه فارغالتحصیل شود. با اینکه محیط دانشگاه یک محیط مذهبی و اسلامی است و مساجد دانشگاهها فعالیتهای دینی و مذهبی از جمله اقامه نماز را برپامیدارند. ولی آن چیزی که زیر بنای فکری دانشجو را میسازد و مدیریت میکند و احیاناً او را در مسیری غیر از مسیر انقلاب اسلامی و حوزههای علمیه قرار میدهد، همان متون غربی وارداتی است و باید در این باره چاره اندیشی جدی صورت بگیرد.
* آیا فکر میکنید متناسب با گسترهی فعالیتها و اقدامات انجام شده، پیشرفت مناسبی در ایجاد وحدت میان حوزه و دانشگاه داشتهایم؟
شرایط فعلی در بحث تعامل و برنامهریزی برای وحدت حوزه و دانشگاه، شرایط مطلوب و ایده آلی نیست. و دلیل آن هم به دشواری کار برمیگردد، زیرا تحقق این امر زحمت و تلاش بیشتری را میطلبد. و نیاز به این دارد که در طول سال وقت و زمان بیشتری به این موضوع اختصاص یابد. چون وحدت حوزه و دانشگاه به یک جلسه و یا برگزاری مراسمی در 27 آذر ماه هر سال ختم نمیشود و مراسمات این روز نماد و سمبل وحدت این دو نهاد است.
به نظرم آن چیزی که زمینههای این وحدت را ایجاد میکند، نشستهای علمی، و جلسات نظریه پردازی و آزاد اندیشی مستمر در طول سال توسط این دو نهاد علمی و با مشارکت یکدیگر میباشد. مثلاً داشتن پروژههای مشترک در تولید علم، از جمله نتایج این نشستها میتواند باشد.
هم اکنون به اتفاقِ نظر اهل فنّ بیشترین مشکلات، آسیبها و چالشهای ما در دانشگاهها مرتبط با رشتههای علوم انسانی میباشد. زیرا رشتههای علوم انسانی از جمله علومی هستند که مستقیماً به حوزههای علمیه مرتبط میباشد. در این بخش هم در تولید محتوا و هم در اصلاح و غنیسازی محتوی موجود در متون درسی، و ابداع نظریات جدید در علوم انسانی، دو نهاد حوزه و دانشگاه میتوانند همکاریهای سازنده و مؤثری داشته باشند.
گفتگو: مهدی زارعی